در دیالکتیک بدن و کلانشهر، کلانشهر و ماشین های آن تمامیت خود را به بدنی منتقل می کنند که هرگز به دنبال تمامیت نبوده است، بلکه پیوسته در طلب فقدان، شدن، گشودگی به روی جهان و رهایی است.
اگر به عمیق ترین لایه های زندگی خود رجوع کنیم، خواهیم دید چیزی که ما می خواهیم و آرزو می کنیم، گشودگی به روی جهان به جای فروبستگی نسبت به آن ، شدن به جای سکون، و شور و هیجان به جای کرختی و افسردگی در حیات است.