هنگامی که والدین گریدی هفده ساله به اروپا سفر می کنند، دخترک در منهتن گرم و آزاردهنده تنها می ماند، و روزهایی پر از اتفاق های غیرمنتظره را تجربه می کند: او شیفته ی کلاید، جوان کارگر یهودی بروکلینی، می شود. اشتیاقی سوزان به عشق، و زندگی سراسر لجام گسیخته، آن دورا به هم پیوند می دهد. اما تا پایان تابستان چیزی نمانده...
رمان نفس زندگی را جشن می گیرد. گویی یک نورافشانی پرتلألو است
، قبل از آنکه انسان بتواند چهرهی سخت ستمگر و خشن آن را تجربه کند.