همواره این کلمات هستند که در شکستن سد دنیوی و فانی به من یاری می رسانند. چیزی در روح شعر، یعنی کاملا شکل و نغمهی دقیقش، مرا موظف می کند که آن را در قالب کلمات در آورم. چنین فعالیتی راهی است برای رهایی از خیال واهی زمان. شعر سرعت زمان را کاهش می دهد، آن را نگه می دارد و ما را از دستش رها می سازد؛ چه شعر گونگی کلمات در ادبیات باشد، چه شعرگونگی آواهای موسیقی
د ارد اما او او او
پاسکال مرسیه با هوشیاری و احتیاط اجازه می دهد قهرمان رمانش توانایی ادبی خود را کشف کند. در عین حال ادراک نافذ و چشمگیرش را برای تفاوتهای زبانی به اثبات می رساند. رمانی بسیار عمیق.»