در قرن نوزده فلسفه و مذهب در اروپای غربی دستخوش دگرگونی شگرفی شدند.
اگر این دو پیش از این، به عنوان دو نیروی متفاوت، گاه در کنار هم یا در برابر هم بودند، اندیشمندانی چون هگل، شیلر، شلینگ، کارلایل، و راسکین از گل این دو «حس انگیزی» را بسرشتند و پدیدارشناسی روح/ذهن را آفریدند و سرنوشت جوامع انسانی را گذر از مراحل از خود بیگانگی و رسیدن به وحدتی در گیرنده ی کثرت دانستند.